Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (8433 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shed stick
U
چوبنخ
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
batten
[shed stick]
U
کجی
[چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
Other Matches
shed
U
دهنه
[فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
shed
U
ریختن
shed
U
انداختن افشاندن افکندن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
پوست انداختن
shed
U
الونک
shed
U
پوست ریختن
shed
U
برگ ریزان کردن
shed
U
کپر
shed
U
کارخانه سرپوشیده
lime shed
U
انبار اهک
shed space
U
انبار چندراهه
air shed
U
جای هم هوا
shed space
U
فضای بسته چند تونله محوطه چند تونله
to shed tears
U
اشک ریختن
machinery shed
U
ماشینبذرافشان
to shed light on
U
روشن کردن
He shed his fair.
U
ترسش ریخت
weaving shed
U
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
potting shed
U
آلونک
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
to shed light on
U
نور افشاندن بر
transit shed
U
سایبانحملونقل
To shed blood. Bloodshed.
U
خون ریختن ( کشتار )
diesel engine shed
U
الونکموتوردیزل
stick around
U
درنگ کردن
to stick up for
U
دفاع کردن از
to stick up for
U
پشتی کردن
non-stick
U
تفلون
non-stick
U
ناچسبان
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
to stick up
U
گردن فرازی کردن
stick up
<idiom>
U
دزدی مسلحانه
non-stick
U
نچسب
non-stick
U
ته لیز
stick with
<idiom>
U
دنبال کردن کاری
stick with
<idiom>
U
ماندن با
stick (someone) with
<idiom>
U
ترک چیز ناخوشایندی
to stick up
U
مقاومت کردن
to stick up
U
تندنوشتن
stick up for
<idiom>
U
کمک کردن ،حمایت کردن
stick-on
U
چسبنده چسبناک
stick out
U
اصرار کردن
stick out
U
پیش امدگی داشتن
stick out
U
جلو امدن
stick out
U
متحمل شدن
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
he wants the stick
U
چوب میخواهد
stick to your last
U
برشته خود بجسبد
stick to your last
U
یا از حدخود بیرون نگذارید
non-stick
U
ناچسبنده
to stick together
U
نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick
U
تردیدکردن
stick
U
چسبناک
to stick on
[to]
U
چسباندن
[روی چیزی]
stick
U
تخته موج سواری شلاق
stick
U
پیچ درکار تحمل کردن
stick
U
چسباندن
stick
U
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick
U
چوب بازی هاکی
stick
U
چوب بازی
stick
U
گروه پرنده
stick
U
وقفه
stick
U
وضع چسبندگی
stick
U
الصاق تاخیر
stick
U
عصا
stick
U
چماق
stick up
U
برجستگی داشتن
stick
U
چسبیدن
stick-up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-up
U
برجستگی داشتن
stick
U
یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
to stick something
U
چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick
U
گیر کردن گیر افتادن
stick
U
سوراخ کردن نصب کردن
stick up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick
U
الصاق کردن چوب
stick
U
فرورفتن
goalkeeper's stick
U
چوبدروازهبند
pogo stick
U
چوب پای فنردار
shooting stick
U
صندلی عصایی
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
stick insect
U
حشرهی چوب کبریت مانند
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick insects
U
حشرهی چوب کبریت مانند
stick shift
U
دندهی دستی
stick shifts
U
دندهی دستی
English stick
U
عصایانگلیسی
folding stick
U
چسبدوطرفه
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
stick shift
U
دسته دنده
To stick out ones chest.
U
سینه خود را بیرون دادن
to stick to one's guns
U
پای کاری محکم ایستادن
carrot and stick
<idiom>
U
قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick-in-the-mud
<idiom>
U
گوشه عزلت برگزیدن
stick to one's guns
<idiom>
U
روی حرف خود ماندن
stick out a mile
U
مثل روز روشن بودن
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
French stick
U
قرصدراز نازک نان
glue stick
U
چسبپمادی
ortho-stick
U
عصایهدایتگر
player's stick
U
چوببازیکنهاکی
quadruped stick
U
عصایچهارپایه
yard stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
stick eraser
U
چوبپاککن
yard stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
stick umbrella
U
چتردستهچوبی
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
To drive all with the same stick .
<proverb>
U
همه را با یک چوب راندن .
stick-in-the-mud
U
ادم عقب مانده
composing stick
U
قالب حروف چینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
dipper stick
U
کاسه بیل
filter stick
U
لوله صافی دار
fish stick
U
فیله ماهی سرخ کرده
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick
U
سنبه تفنگ
gun stick
U
میل سمبه تفنگ
stick in the mud
U
محافظه کار
stick in the mud
U
ادم کند
stick-ups
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
stick in the mud
U
طفره رو
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
buff stick
U
چوبیکه چرم
stick-in-the-mud
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
بیعرضه
stick-in-the-muds
U
طفره رو
stick-in-the-muds
U
ادم کند
stick-in-the-muds
U
ادم عقب مانده
stick-in-the-muds
U
محافظه کار
stick-in-the-mud
U
ادم کند
stick-ups
U
برجستگی داشتن
stick-in-the-mud
U
طفره رو
stick-in-the-mud
U
بیعرضه
walking stick
U
عصا
walking stick
U
چوبدستی
walking stick
U
حشره راست بال امریکایی
stick in the mud
U
بیعرضه
hiking stick
U
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
stick brush
U
قلم مو
stick check
U
دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
stick plane
U
رنده میله دار
stick plane
U
رنده با تیغه گرد
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
stick to your work
U
بکار خود مشغول باشید
swagger stick
U
چوب دستی کوچک
swagger stick
U
باتون
swizzle stick
U
چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
stick in the mud
U
ادم عقب مانده
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
to stick in ones gizzard
U
ناگواربودن
to stick in the throat
U
درگلوگیرکردن
to stick like a leech
U
مانند کنه چسبیدن
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
joss stick
U
چوب جاس
job stick
U
سکان هدایت دسته فرمان
honing stick
U
سنگ تیغ تیزکنی
ingot stick
U
شمشه
job stick
U
دسته بازی
night stick
U
باتون
night stick
U
چوب باتون
polo stick
U
چوگان
size stick
U
الت اندازه گیری پا
size stick
U
قالب اندازه گیری
broom stick
U
دسته جاروب
folding meter stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
short end (of the stick)
<idiom>
U
غیر منصفانه
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
stick to (a story/the facts)
<idiom>
U
وفادارماندن
stick and ball model
U
الگوی گلوله و میله
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
The stamp doesnt stick.
U
این تمبر نمی چسبد
He shed his fear . His fear was dispelled.
U
ترسش ریخت
double meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
To stand firm. To stick to ones gun.
U
سفت وسخت ایستادن
double meter stick
[American]
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
To stick to the main topic ( issue ).
U
از موضوع اصلی خارج نشدن
double meter stick
[American]
U
خط کش
[ابزار]
folding meter stick
[American]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.
U
پای این کار باید محکم بایستی
Dont stick your head out of the car window.
U
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
U
برف روی زمین نمی ماند.
Recent search history
Forum search
1
جمله بسازید . BROOM ---MOON----NOODLE ببخشید با کلمات
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com